هر چند که سرمایهگذاری کردن روی زنان دوای همهی دردها نیست، ولی سرمایهگذاری روی زنان به برنامههای نسلهای آینده کمک میکند که چگونه از منابع و فرصتهای بهتر استفاده کنند وگرنه به سرمایهگذاری کردن به زودی فقر را نمیتوان ریشهکن نمود یا با نابرابریهای موجود بین مردم و کشورها را از بین برد، هرچند که سریعاً رسد جمعیت را پایین نمیآورد، محیط زیست را بهبود نمیبخشد یا صلح و آرامش را تضمین نمینماید، بلکه خود قدم مهمی به سوی همهی این اهداف است.
با توجه به تحقیقات بعمل آمده روی زنان در جوامع روبه رشد و توسعه معلوم شده است که اولویت بیشتر برای زنان قائل شده، چه در زمینه بهداشت و تنظیم خانواده، تا به آموزش و پرورش و اشتغال آنان برسد که البته منشاء اصلی همه نابسامانیها و ناهنجاریها و عقبماندگیهای زنان در جوامع جهان سوم همین بیسوادی میباشد که موجب هرگونه توسعه وترقی آنان شده است. در کشورهای دانمارک، ژاپن و سوئد تنها یک درصد زنان قبل از 20 سالگی ازدواج میکنند و یا بعد از اتمام دوران دبیرستان اقدام به تشکیل خانواده میکنند ولی در کشورهایی مثل بنگلادش بیش از دوسوم دختران 19 ساله و کمتر ازدواج کرده و زود هم بچهدار میشوند و حتی در کشورهای جهان سوم از جمله کشورهای منطقه خاورمیانه دختران در آستانه بلوغ با مردان بسیار مسن ازدواج مینمایند که موجت روبرو شدن با شرایط نامطلوب اجتماعی، بهداشتی، اقتصادی و فرهنگی هم میشوند.
با توجه به تحقیقات که اخیراً توسط یک مؤسسه پژوهشهای جمعیتی به عمل آمده است بین کشورهای جهان سوم زنان نیجریهای مجبورند بدترین شرایط اجتماعی، بهداشتی و رفاهی را دارا بودهاند. به لحاظ محرومیتهای ناشی از فقر، تبعیض و بیفرهنگی و … زنان نیجریهای مجبورند در سنین پایین ازدواج کنند، زود بچهدار شوند و در نتیجه کمتر از سواد آموزش و اشتغال بهرهمند میشوند. در کشورهای کمتر توسعهیافته هم حاملگی بیش از 250 میلیون از زنان اصولاً بدون برنامه بوده و به شکل نامطلوب هم به پایان میرسد، زنان چین، هنگکنگ، سنگاپور و کره جنوبی با استفاده از وسایل کنترل موالید، تنظیم خانواده را رعایت نموده و اغلب 1 تا 3 بچه به دنیا میآورند و در سنین پایین هم ازدواج نمیکنند و حتی از وسایل پیشگیری سالم استفاده میکنند. ولی در کشورهای جهان سوم که به لحاظ سواد عقبمانده هستند، زنان علاوه بر تحمل مشکلات زندگی خودشان باید مرگ و میر اطفال خود را نیز تحمل کنند چرا که هر روزه بیش از 40000 (چهل هزار) نفر در سنین کمتر از 5 سالگی میمیرند. همچنین با توجه به آمار بعمل آمده در کشورهای فقیر احتمال مرگ و میر زنان به لحاظ حاملگی، سقط جنین یا وضع حمل حدود 200 مرتبه بیشتر از زنان کشورهای ثروتمند اسن که سالیانه حدود نیم میلیون نفر زن به خاطر ضعف و نارسائیهای مربوط به تولید مثل تلف میشوند. همچنین در برابر یک زن که میمیرد، حدود 15-10 نفر معلول می شوند و بیش از یک چهارم کشورهای بررسی شده یک دهم زنان بین 45-15 ساله سالیانه میمیرند اما در کشورهای صنعتی تنها یک درصد زنان طی سالهای بارداری خود میمیرند زیرا سقط سالم و قانونی مینمایند و توجهات مربوط به بارداری را ملاحظه میکنند.
تنظیم خانواده به زنان کمک میکند تا موقعیت خود را باز یابند و همچنین در کشورهای رو به توسعه جهان در نقاط اسیا، آفریقا و آمریکای لاتین توسعة تکنولوژی از طریق تنظیم خانواده موجب شده است که میزان مرگ و میر اطفال و مادران در حین زایمان به طور چشمگیری کاهش یابد و از رشد جمعیت جلوگیری کند که این هم خود موجب پیشرفتهای اقتصادی– اجتماعی جامعه شده است.
در کشورهای جهان سوم به خاطر فقر و درآمد کم، متداول بودن سطوح پیشگیری در سنین باروری در آنان بین 10 الی 30 درصد گزارش شده است و فرزندان آنها هم بیشتر از آنچه میخواهند هستند. آنهم به علت دسترسی نداشتن به خدمات مربوط به تنظیم خانواده بوده است. در کشورهای چین بیش از سایر (زن و شوهر)های دیگر کشورها از وسایل پیشگیری استفاده میکنند یعنی حدود 71 درصد زوجین چینی باروری خود را کنترل میکنند.
البته دولت در تصمیمگیری و سیاستگزاری و مسائل فرهنگی میتواند با پافشاری و تبلیغ و کنترل شدید بر رفتارهای باروری اتباع خود اثر بگذارند و این دولت است که میتواند مردم خود را وادار به کاهش و افزایش فرزندان کند. در بعضی کشورهای صنعتی هم به علت تسلط ماشینیزم در نیمه دوم قرن بیستم کنترل شده است.
علت مهم بودن تنظیم خانواده بر این اساس است که برنامه تنظیم خانواده میتواند جان میلیونها نفر را نجات دهد و تازه بچههایی که در خانوادههای پرجمعیت و با فاصله سنی کم با یکدیگر متولد میشوند، بیشتر در معرض بیماری قرار گرفته و کمتر رشد پیدا میکنند و از نظر سصوح تحصیلی زیاد پیشرفت نمینمایند و از نظر تربیتی هم دچار مشکلات فراوان میشوند و در جامعه انگل و مضر خواهند شد. نتیجه میگیریم سواد بیشتر در زنان موجب میشود که عموماً به میزان استفاده بیشتر از وسایل پیشگیری و تنظیم خانواده توجه شود و ضمانت آزادی تولید مثل در خانواده، اساس مشارکت زنان در فعالیتهای مربوط به تولید مثل زنان و همچنین اسا آزادی اقتصادی را تشکیل میدهد و در تصمیمگیری مشارکت هم میکند.
نمونه آنرا به وضوح میتوان دید، تا 20 سال پیش زنان چندان در امور اجتماعی خارج از خانه مشارکت نداشتند، در صورتیکه در حال حاضر زنان تصدی بسیاری از مشاغل را در امور بانکداری، بیمه، بهداشت، تعلیم و تربیت و غیره را بر عهده دارند، ولی متأسفانه با این همه مسئولیتهای اجتماعی هنوز هم از منافع و حقوق اجتماعی – اقتصادی زیاد برخوردار نیستند و از دوسوم کارهای خود تنها یک بیستم درآمد را به دست میآورند و فقط مالک یک صدم داراییهای مربوط به آن کارها هستند. زنان یک سوم نیروی کار رسمی را در پهنه گیتی تشکیل میدهند، ولی کمتر از سهچهارم حقوقی را دریافت میدارند که مردان در کارهای مشابه بدست میآورند، آنهم توسط شوهران در خانه به ناحق گرفته میشود، شوهران کمتر از زنان در امور مربوط به بچهداری و کارهای درون منزل مشارکت مینمایند، پس زنان شاغل دو برابر شوهران خود کار میکنند ولی براستی کیست که قدر این همه زحمات را بداند؟ با این همه زحمات و مشارکت هنوز هم زنان بر حسب سنتهای اجتماعی و فرهنگی از تساوی حقوقی برخوردار نیستند. نه تنها از حقوق تساوی برخوردار نیستند بلکه در کشورهای صنعتی زنان مورد آزار و اذیت هم قرار میگیرند، که این هم باعث دلسردی میگردد، و این دلسردی زنان، آنان را از مشارکت در امور تویعه باز میدارد و این علت قابل چشمکیریست تا زنان از پیشرفت عقب بمانند.
تفاوت درآمد زن و مرد در کشورهای جهان سوم بسیار زیاد به چشم میخورد ولی در سوئد کمترین فاصله بین موقعیت و شرایط اجتماعی و حقوقی بین زن و مرد به چشم میخورد. پس میتوان گفت: زنان جهان تنها در مرز زنده بودن زندگی میکنند. زنان از نظر اقتصادی وابسته و آسیبپذیرند و از نظر سیاسی قانوناً فاقد قدرتند. با توجه به کار سختتر از مردان به کار زنان کم بها داده شده است و حقوق کافی هم دریافت نمیکنند و در این گونه جوامع زنان خیلی زود درگیر چرخه زندگی میشوند.
با توجه به آمار در سطح جهان نیمی از مواد غذایی دنیا را زنان کشت میکنند ولی هیچگونه زمینی از خود ندارند. زنان حدود یک سوم نیروی حقوقبگیر و رسمی جهان را شامل میشوند ولی در مشاغل با حقوق کم جا دارند.
آنهایی که در خارج از خانه کار میکنند متأسفانه حق خرج کردن حقوق خود را به تمامی ندارند، و اغلب دوبله کار هم میکنند، بدین معنا که در نظر گرفتن کمکی که به درآمد خانواده مینمایند، مسئولیت نگهداری از بچهها و کارهای خانه را به عهده دارند و با توجه به این شرایط و بیعدالتی بیش از 60 درصد کلیه زنان و دختران جهان تحت شرایطی زندگی میکنند که سلامت آنها در خطر است حنی حق انتخاب تعداد بچههای مورد درخواست از آنها سلب می شود، فرصتهای تحصیلی آنها محدود است. مشارکتهای اقتصادی آنها نیز محدود است و ضمانتی از نقطهنظر آزادی و تساوی حقوقی بین آنها و مردان وجود ندارد.
با این وجود زنان در چندین مورد میتوانند به سلامت و تندرستی خودشان کمک کنند، از حاملگیهای مکرر جلوگیری کنند، با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند و از همه مهمتر اینکه زنان بیش از مردان عمر میکنند در بالا بردن وضع بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی خود اقدام کنند و سطح سواد خود را افزایش دهند و خود را با مسائل بهداشتی و ارائه خدمات بهداشتی آشنا نمایند و در سلامت هرچه بیشتر خودشان کوشا باشند و با مشارکت خودشان در امور اجتماعی و اقتصادی و با استفاده از نقش دوگانه آنان در خانه و خارج از خانه، جامعه را از توانیها و خلاقیتها و در توسعه و گسترش امور اجتماعی، اقتصادی – علمی ، فرهنگی و خود را بهرهمند گردانند به امید آن روز.
آمنه عزیزی